خاطرم نیست کِی و کجا این نقل قول را شنیدم، اینکه پژوهشگران برای نمایش نتیجه تحقیقهایشان یک ماتریس میکشند و معجزهوار از مفهوم مورد نظر حرف میزنند. شاید ماتریس ذینفعان هم از این قاعده مستثنی نباشد. اما برای من کار کرده است. ماتریس ذینفعان کمک میکند در ارتباطات، چه شخصی و چه سازمانی، اولویتبندی و برنامهریزی بهتری داشته باشیم.
اصلا ذینفع کیست؟ «ذی» کلمهای عربی است به معنی صاحب. ذینفع یعنی شخص حقیقی یا حقوقیای که صاحب نفع است. در واقع نفع میبرد. امتیاز و نفعی که بین من و دیگری، بین سازمان و دیگر سازمانها میتواند مشترک باشد.
ماتریس شامل دو نمودار عمودی و افقی (x و y) است. در ماتریس ذینفعان یک نمودار یا گزاره یا عامل را میزان علاقهمندی ذینفع به خودمان در نظر میگیریم و نمودار دیگر یا عامل و گزاره دیگر را میزان نفوذ یا قدرت ذینفع نسبت به خودمان تعریف میکنیم.
در چنین شرایطی میتوان ۴ موقعیت را متصور بود. زمانی که علاقه و نفوذ ذینفع نسبت به ما کم است. زمانی که قدرت و اثرگذاری زیاد است اما علاقهای به ما وجود ندارد. حالت سوم حالتی است که قدرت و نفوذ کم، اما علاقهمندی زیاد است. و بهینهترین و مهمترین قسمت و حالت ماتریس جایی است که هم علاقهمندی زیاد است و هم قدرت و اثرگذاری.
هر کدام از این موقعیتها و حالتها استراتژی ارتباطی خاص خودشان را دارند که در ادامه در قالب یک مثال خواهم گفت.
میخواهم سازمانی را در نظر بگیریم که ذینفعان آن در ماتریس ذینفعان به شکل زیر قرار گرفتهاند.
در ماتریس نمونه که در تصویر میبینید، رقبا و افکار عمومی در بخشی قرار دارند که نه قدرت نفوذ بالا و نه علاقهمندی زیادی به سازمان فرضی ما دارند. بهترین استراتژی برای این دسته از ذینفعان مانیتور کردن آنهاست. رصد کردن آنها باعث میشود ترندها و جریانهای حول محور کسبوکارمان را بشناسیم و هر زمان نشانههایی از خطر یا بحران را دیدیم، بتوانیم اقدام مناسبی داشته باشیم.
رسانه و نهادهای دولتی و حاکمیتی در بخش پر قدرت و پر نفوذ ماتریس با کمترین علاقهمندی به ما قرار دارند. معمولا استراتژی ارتباطی با این ذینفعان در یک عبارت خلاصه میشود، آنها را راضی نگه داریم. ارتباط نزدیک با رویکرد رضایتمندی میتواند باعث شود قدرت و اثرگذاری منفی این بخش از ذینفعان کم باشد و ارتباطمان با آنها در بهینهترین حالت خودش باشد.
مطلع نگه داشتن، استراتژی مرسوم با ذینفعانی است که علاقهمندی شدیدی به ما دارند اما از قدرت و نفوذ کافی برخوردار نیستند. کارکنان و مشتریانی که در مثال ما در این بخش قرار دارند نیاز دارند از تمام جریانهای سازمانی و اخبار ما مطلع باشند.
مهمترین ذینفعان ما در این مثال که نیاز به ارتباط نزدیک و برنامهریزی و استراتژی ویژه دارند، کسانی هستند که هم علاقهمندی شدید دارند و هم از قدرت و اثرگذاری بالایی روی ما برخوردار هستند. در این مثال سهامداران و سرمایهگذران، شرکای تجاری و صنعت در این منطقه از ماتریس قرار دارند.
راستش را بخواهید من از این ماتریس در برنامه توسعه شخصی (IDP) هم استفاده میکنم و در تدوین این برنامه، به دیگران توصیه میکنم در مراحل نوشتن IDP از این ماتریس استفاده کنند. به نقل از یک دوست عزیزی، ما برآیند ۵ شخصِ نزدیک به خودمان هستیم. افرادی که ما با آنها در ارتباط هستیم میتوانند بر اساس دو ۲ پارامتر این ماتریس، یعنی علاقه آنها به ما و نفوذ و اثرگذاری آنها روی ما، در هر یک از ۴ بخش ماتریس قرار بگیرند و بر همان اساس، استراتژی ارتباطیمان با آنها را بچینیم.
من فکر میکنم ماتریس ذینفعان چه برای ارتباطات شخصی و چه ارتباطات سازمانی اگر به درستی طراحی و پیادهسازی شود، نتیجهاش اولیتبندی درست برای صرف انرژی و زمان بهینه و همچنین برنامهریزی مشخص در ارتباط با افراد کلیدی زندگیمان یا سازمانمان است. ماتریس ذینفعان به هر لایه از ارتباطات ما، وزن درستی میدهد که میتواند منجر به فرصتسازیهای برد برد در ارتباطات شود.
دیدگاهتان را بنویسید